ساره نوشته است:اين جاذبه هاي توريستي همين جوري پيش بره به فرار هاي توريستي تبديل ميشه !
جالبه ما هم یه دعوای با راننده داشتیم !
البته از فلکه شیراز تا فلکه تهران که خوب وسط راه پیاده شدیم !!!
اولین بار بود سوار واحد های اصفهان می شدم و فهمیدم چجورین !
ساره نوشته است:روز اخر علي قاطي كرده بود (اصفهاني و مشهدي رو ) يه اس ام اس هاي جالبي ميداد ! 2 ساعت بايد با دقت تمام ذل ميزدي به گوشي بعدش هم خندت ميگرفت ! فقط ادمو جلوي كسايي كه كنارت بودن ضايع ميكرد !!!
به همون سرعت که اصفهانی یاد گرفتم به همون سرعت هم فراموش کردم !
در ضمن واسه بقیه دوستان متن اس ام اسم این بودش :
ساره نوشته است:پول اسكان رو گرفته بودن ولي روز اخر نمي ذاشتن تو خوابگاه بمونيم !
ایول تبریز که یه روز اینور و یه روز اون ور هم می ذاشت اضافه بمونین !
ساره نوشته است:اينقد تند حرف ميزنه من كه نميفهميدم چي ميگه !
سرعت انتقال اطلاعات بالا بودش !
ساره نوشته است:از سرو صورتش هم شيطوني ميباره !
من !!!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یه چی میگی ها !
به داداش محسن و الیاس گروه ما نگاه می کردی تا شیطونی رو میفهمیدی !
البته شیطونک که جای خودشو داره !
ساره نوشته است:اين علي اقا هم مارو جلوي بچه ها ضايع كرد !
خوب واسم سوال بودش و موقع مناسبی نپرسیدم !
ساره نوشته است:علي جون بقيه ي جملتم كامل كن ( ساره رو چون تاحالا ندیده بودم , دیدی ازش نداشتم و ... !!) حالا كه ديدي چه جوري بودم !؟؟؟؟؟؟
ساره رو چون تاحالا ندیده بودم , دیدی ازش نداشتم و وقتی اومدم سر میز محسن مونده بودم از خانوم هایی که اونجا بودن کدوم یکی ساره هستش تا اینکه خودش صحبت کرد و ... !
ساره نوشته است:تو سي وسه پل بچه هاي ايران ويج يه هويي ديديم منم اولش متوجه نشدم ! يه كي از بچه ها گفت :اااااه رفيقاتون !
منم داشتم راني ميخوردم مونده بودم چي كار كنم ! يه عالمه هم بودن ! منم فقط با علي و محسن صحبت كردم ! اخه اونا هيچ كد.م جلو نيومدن !!!!!!!!!!! سي و سه پلم گذاشته بودن رو سرشون !
33 پل آماری بودیم !
من چرا رانی ندیدم بخورین ! ( آخه رانی رو از صد متری حس می کنم )
خجالت هم میکشیدم بیام خداحافظی کنیم !!!
محبوب نوشته است:بچه ها دقت کردین علی تریپ چقدر فوضوله!!!!!!!!!(انگار همه چیزو با ذره بین میبینه!)
در خونه شما نیومدم که فضولی کنم !!!
ولی از خونه480 متری مهدی 20 یه عکس گرفتم !
بعدا می ذارم عکسشو !
رسول نوشته است:من فکر می کردم که اشکال از گوشهای منه که متوجه حرفهای علی جون نمیشم
البته لهجه هامون اختلاف زیادی هم با هم داشت و خوب پول قبضم زیاد میشه و مجبورم سریع انتقال اطلاعات کنم !
ایوب نوشته است:من 2 نفرو فقط دیدم یکیشون علی بود که خیال نمیکردم اینقد کوچولو باشه
باور کن قدم 173 و وزنم 59 هستش !!
همچین کوچولو نیستم !
افشین نوشته است:ملت فقط می اومدن از ربات ما عکس می گرفتن!
ما که خودمون از ربات خودمون هم عکس نگرفتیم !
چی برسه به بقیه !
افشین نوشته است:تهران تا حالا رفتی؟؟!!
عید تهران بودم !
واسه الکامپ تو زمستون هم دو روز تهران بودم !
مسابقات امیرکبیر تو پاییز هم چند روززی تهران بودم !
نمایشگاه کتاب پارسال هم تهران بودم !!
افشین نوشته است:بعد می گن اصفهانی ها...
تقصیر یاور بود به خاطر دو تا بلیط 18 تا بلیط رو از دست داد !
البته بحساب ما بچه مشهدیم و بحثمون جداست !
افشین نوشته است:من می دونم علتشا...!
می شه علتشو ذکر کنین !