ايران ويج

نسخه‌ی کامل: طـــــــــراحی برای ترانزیستور
شما در حال مشاهده‌ی نسخه‌ی متنی این صفحه می‌باشید. مشاهده‌ی نسخه‌ی کامل با قالب بندی مناسب.
صفحه‌ها: 1 2
با سلام به همه دوستان:
برای یک ترانزیستور به عنوان تقویت کننده (در ناحیه فعال) وقتی میخواهیم مقدار مقاومتهاش رو محاسبه کنیم چه اطلاعاتی رو باید از data-sheet بگیریم؟
و اصلا چجوری خودِ ترانزیستور را انتخاب کنیم؟ معیار چیست؟چه چیزایی تو طراحی معلوم و چه چیزایی مجهوله(البته مقاوتهاش که حتما مجهوله.منظورم Ic, Vce...هست)؟

با تشکــــــر
(۱۱-مرداد-۱۳۹۲, ۰۱:۲۳:۰۱)cortex-m3 نوشته است: [ -> ]با سلام به همه دوستان:
برای یک ترانزیستور به عنوان تقویت کننده (در ناحیه فعال) وقتی میخواهیم مقدار مقاومتهاش رو محاسبه کنیم چه اطلاعاتی رو باید از data-sheet بگیریم؟
و اصلا چجوری خودِ ترانزیستور را انتخاب کنیم؟ معیار چیست؟چه چیزایی تو طراحی معلوم و چه چیزایی مجهوله(البته مقاوتهاش که حتما مجهوله.منظورم Ic, Vce...هست)؟

با تشکــــــر

سلام Happy

این تاپیک میتونه مفید باشه:
http://www.iranled.com/forum/thread-1858...34496.html

و این تاپیک»
http://www.iranled.com/forum/thread-26251.html

موفق باشید
این لینکا مشکلی رو حل نمیکنه. اگه یه مدار عملی دارید بزارید تا اونو تحلیل کنیم سریغتر به جواب میرسیم.(یه مدار ساده C.E سلف بایاس برای شروع کفایت میکنه)
Biggrin
خب یه بحثی رو شما یا دوستان شروع کنن
همه استفاده کنیم...
نقل قول: با سلام به همه دوستان:
برای یک ترانزیستور به عنوان تقویت کننده (در ناحیه فعال) وقتی میخواهیم مقدار مقاومتهاش رو محاسبه کنیم چه اطلاعاتی رو باید از data-sheet بگیریم؟
و اصلا چجوری خودِ ترانزیستور را انتخاب کنیم؟ معیار چیست؟چه چیزایی تو طراحی معلوم و چه چیزایی مجهوله(البته مقاوتهاش که حتما مجهوله.منظورم Ic, Vce...هست)؟

با تشکــــــر

شما اول باید ببینید تقویت کننده تون رو برای چه کاربردی می خواین؟
چه نوع سیگنالی قرارهه تقویت بشه؟ vpp؟
ماکسیمم سوئینگ مهم هست؟ چه میزان بهره نیاز هست؟ و ... !

تا اینا مشخص نشه ، نمی شه رفت سراغ طراحی.
بگم که الک 1 تا 3 هم که در دانشگاه می خونیم و همش بحث تقویت هست ، ظاهرا به هدف مدار های مجتمع بودهه نه کنار هم گذاشتن قطعات به صورت دیسکیریت.

کلا برای بعضی از کارهای خاص نیاز به تکنولوژی پیاده سازیش هست.
حالا باید دید هدف طراحی شما چی هست؟!
با تشکر از دوستان:
هدف یادگیری است!
بنظرم اگه روی یک مدار امیتر مشترک خود بایاس کار کنیم بهتره.
در ضمن معلوم و مجهولا رو هم مشخص کنید+استفاده از دیتا شیت
مثلا طراحی یه مدار که بهره 1000 داشته باشه و دامنه ولتاژ ورودی هم 1mvباشه
حالا:1.روش انتخاب ترانزیستور؟
2.اول باید تحلیل DC کنیم تا از روی اون بتا رو بدست بیاریم؟
3.انتخاب مقاوت
درسته که هر چی جریان و یا مقاوتِ کلکتور را زیاد کنیم بهره بالا میره؟
4....
در ضمن اگه یه مثال بزنید و توی پروتئوس هم پیاده کنید عالی میشه
با تشکر
اوکی. شما تا الکترونیک چند پاس کردی؟
آزمایشگاه ها رو گزروندید؟

قبل از هر چیز گم که BJT منقرض شده :)
مورد دیگه ، خواسته ی شما خوراک محاسبات تئوری هست ، در عمل با قطعات به صورت دیسکریت مدار ببندیم ، بعید می دونم همچین نتایجی بشه گرفت.
1mv در حد نویز هست.

تا پروژه دقیق مشخص نباشه همینجوری نمی شه روش ارائه کرد.
شما اول باید ببینید فرکانس سیگنال ورودی چقدرهه. به چه Vpp ای نیاز هست.
پسته به پروژه محدودیت های انتخاب بیشتر می شه و در دیتاشیت با توجه به مشخصه ها مورد مد نظرت رو انتخاب می کنی.
در کارهای معمولی که ما برای سوئیچ نیاز داریم ، bc107 , 2n2222 و ... با هم فرقی ندارن ، فقط استفاده می کنیم.
اما در یه کاربرد ، محدودیت فرکانس پیش می یاد ، پس می ریم سراغ یه ترانزیستوری که پهنای باندش بیشتر باشه.
قبل از اینکه درگیر تحلیل و بشیم ، اینم بگم.
آخرای الکترونیک با مباحث تقویت کننده ی تفاضلی و فیدبک و اپ امپ آشنا می شید.
اینجا می فهمیم که برای تقویت خیلی خوبه که طبقه اول رو از تقویت کننده تفاضلی استفاده کنیم و بعدا همیشه از این در طبقه ی اول استفاده می کنیم .
حالا بیایم سراغ ساخت این طبقه به صورت دیسکریت. نیاز به 2تا ترانزیستور مشابه دارهه ، کاملا مشابه که Beta اشون برابر باشه تا درست عمل کنه.
حا خط تولید کارخونه رو نگاه کنیم ، ترانزیستور اولی رو که زد مثلا beta اش 123 هست ، دومی رو که می زنه 156 و سومی رو که می زنه 99 هست . اسم همشون هم مثلا BC107 هست ، اما beta هاشون با هم برابر نیست!
دیتاشیت رو چک کنید یه مغدار typical داده و یه بازه که شامل min , max هست :)

خوب می بینیم اگر به صورت دیسکریت کار کنیم ، در همین قدم اول شکست خوردیم :) چون 2تا ترانزیستور مثل هم نتونستیم پیدا کنیم.
حالا می ریم سراغ تکنولوژی ، دستگاهی که دارهه مدار مجتمع در ابعاد کوچیک می زنه ، ترانزیستور اولی رو که زد ، دومی هم می زنه و به نسبت خیلی زیادی ویژگی های این 2تا ترانزیستور مشابه هم هستن. طبقه اول رو می زنه ، 2 و 3 و ... هم می زنه ، بعد یه IC دست شما می یاد بهش می گن OP-AMP !

برای استفاده ی عملی شما نمی یای بشینی ترانزیستور کنار هم بذاری مخصوصا کاربردهای خاص ، مثلا همین ورودی 1mv
اینجا می یای سراغ OP-AMP درست و درمون که به کارت بیاد می گردی.
اوکی؟

نقل قول: 2.اول باید تحلیل DC کنیم تا از روی اون بتا رو بدست بیاریم؟
نقطه ی کار مهم هست ، چون مود کاری ترانزیستور و پندتا ویژگی دیگه رو تعیین می کنه. بعد از انتخاب نوع بایاس ، بایستی نقطه کار تعیین بشه. beta یه ویژگی ذاتی برای هر ترانزیستور هست و معمولا نیازی نیست به دستش بیاریم ، سعی می کنیم در معادلاتمون یه جور ساده بشه ، چون حساس به تغییرات دما هست و خودش هم مقدار قابتی ندارهه. وقتی ترانزیستور اشباع شد ، کمترین مقدار خودش رو دارهه. یه پارامتر ساختگی هست و نه واقعی ، alfa پارامتر واقعی هست.
از اونجایی که هر ترانزیستور هم یه beta ای برای خودش دارهه ، در طراحی که مدام نمی تونیم دونه دونه beta اشون رو اندازهه بگیریم و برحسب اون مرتب معادله بنویسیم !

تمام این چیزا هم می خونیم که آخرش برسیم به همون op_amp و ... :)

نقل قول: 3.انتخاب مقاوت
مقاومت های بایاس رو بزرگ می گیریم. چون هدف اینه یه تقسیم ولتاژی درست کنن و ولتاژ مد نظر ما رو در بیارن و همین.
اینطوری مصرف مدار هم کم می شه.
حالا نسبت تقسیم ولتاژشون بستگی به ولتاژ مد نظر ما ، و VCC دارهه.

نقل قول: درسته که هر چی جریان و یا مقاوتِ کلکتور را زیاد کنیم بهره بالا میره؟
در مورد مقاومت بله. در مورد جریان چیزی تو ذهنم نیست ، باید کمی فکر کنم ، اما فکر نکنم ربطی داشته باشه
برای امیتر مشترک بهره برابر :
Av=gm*Rc
این رابطه معمول هست ، وحی منزل نیست.
اما معنیش این نیست که بهره خیلی زیاد می خوایم ، بیایم یه مقاومت 1مگا اهمی اونجا بذاریم!
اگر VCC برابر 5 باشه و Rc=1 مگا اهم ، اگر در خروجی 1میلی آمپر نیاز داشته باشیم:
1 میلی آمپر * 6^10 اهم میشه 1000 ولت !
VCC ما 5 ولت هست :)
امیدوارم متوجه عمق ماجرا شده باشید. یعنی عملا کاربردی ندارهه

برای افزایش بهره می یان از بار فعال استفاده می کنن که در الکترونیک 2 می خونید.
در واقع به جای مقاومت RC می یان از منبع جریان استفاده می کنن ، هر چی مقاومت معادل این منبع بزرگتر باشه ، بهره ی خفن تری هم می تونه داشته باشه.


نقل قول: در ضمن اگه یه مثال بزنید و توی پروتئوس هم پیاده کنید عالی میشه
پروتوس رو این سیستم ندارم.
توی کتاب های الکترونیک دانشگاه ، پر از این مثال هاست دیگه ... :)
با سلام و تشکر از شما دوست عزیز :
نقل قول: شما تا الکترونیک چند پاس کردی؟
تا الک 3 رو پاس کردم
نقل قول: آزمایشگاه ها رو گزروندید؟
بله.آز الک 1 و2
نقل قول: BJT منقرض شده
چرا؟
نقل قول: در عمل با قطعات به صورت دیسکریت مدار ببندیم
دیسکریت یعنی چی؟ سرچ کردم>>>"با احتياط، داراي‌ تميز و بصيرت‌، باخرد "Whistle
نقل قول: تا پروژه دقیق مشخص نباشه همینجوری نمی شه روش ارائه کرد
دوست عزیز اول کفتم فعلا هدف یادگیریه.شما چون تجربه دارید فک کنم بهتره خودتون یه نمونه کار بدید.همون مدار C.E self bias فک کنم خوبه مثلا هدف هم رو بهره ولتاژ بزارید و بهد طراحی کنید
نقل قول: اول باید ببینید فرکانس سیگنال ورودی چقدره
یعنی میخواید ببینید مدار فرکانس بالست یا نه؟ از چه فرکانسی به بعد فرکانس بالااست؟
نقل قول: پسته به پروژه محدودیت های انتخاب بیشتر می شه و در دیتاشیت با توجه به مشخصه ها مورد مد نظرت رو انتخاب می کنی.
اینو یکم توضیح بدید
نقل قول: در کارهای معمولی که ما برای سوئیچ نیاز داریم ، bc107 , 2n2222 و ... با هم فرقی ندارن ، فقط استفاده می کنیم.
منظورتون از کارهای معمولی چیه؟مثال بزنید
چرادر این موارد bc107 , 2n2222 مناسبند؟در واقع چه چیزایی باعث شده تا به عنوان سوئیچ ازشون استفاده بشه؟آیا همینا برای تقویت خوب نیستند؟
بطور کلی وقتی یه ترانزیستور داریم چجوری بفهمیم برای تقویت بهتره یا سوئیچ؟
نقل قول: در یه کاربرد ، محدودیت فرکانس پیش می یاد ، پس می ریم سراغ یه ترانزیستوری که پهنای باندش بیشتر باشه
در چه کاربردی محدودیت فرکانس پیش می یاد؟
در دیتا شیت چه پارامتری مشخص کننده پهنای باندشه؟
نقل قول: beta یه ویژگی ذاتی برای هر ترانزیستور هست و معمولا نیازی نیست به دستش بیاریم، سعی می کنیم در معادلاتمون یه جور ساده بشه
پس بتا چه کاره است؟؟؟پس چرا دیتاشیت اونو نوشته؟
چجوری سادش میکنید؟
نقل قول: مقاومت های بایاس رو بزرگ می گیریم. چون هدف اینه یه تقسیم ولتاژی درست کنن و ولتاژ مد نظر ما رو در بیارن
از اونجایی که تقسیم ولتاژ بستگی به نسبت مقاومتها داره(نه مقدار نوعیشان)چرا حتما باید بزرگ باشند؟
نقل قول: توی کتاب های الکترونیک دانشگاه ، پر از این مثال هاست
اگه منظورتون مثالهای طراحی هست یه کتاب کاربردی معرفی کنید

باتشکـــــر:)
نقل قول: تا الک 3 رو پاس کردم
پس با این حساب بایستی با تمام سرفصل ها آشنا باشید دیگه ...
نقل قول: آز الک 1 و2
توی آزمایشگاه همین پارامترها رو عمل بررسی می کردیم دیگه :)
نقل قول: چرا؟
خوب طبیعی ، یه روز هم لامپ خلا استفاده می شد که اونم منقرض شد ، علم دارهه پیشرفت می کنه دیگه.
الان اکثر IC از نوع Cmos هستن ، چند مدلی هنوز TTL گیر می یاد که خیلی تولیدشون کاهش داشته.
نقل قول: دیسکریت یعنی چی؟ سرچ کردم>>>"با احتياط، داراي‌ تميز و بصيرت‌، باخرد "Whistle
discrete : به معنای گسسته ، یعنی المان های مدار رو دونه دونه کنار هم بچینی. مثل کاری که در آزمایشگاه و روی برد بورد انجام می دادیم.
نقل قول: یعنی میخواید ببینید مدار فرکانس بالست یا نه؟ از چه فرکانسی به بعد فرکانس بالااست؟
در دیتاشیت ، پهنای باند هر ترانزیستوری ذکر شده. این حد انتهایی که برای فرکانس نوشته ، شما بایستی Bode plot اش رو در نظر بگیری ، اونجایی که تقریبا تقویتی ندارهه و محل تلاقیش رو توی دیتاشیت نوشته.
عملا ترانزیستور تا تا فرکانس قطع بالاش می تونه تقویت کنه ، بعد از اون ، بخاطر فرکانس بالا تقویتی در کار نیست.
برای فرکانس بالا بودن ، باید یه معیاری داشته باشیم. اگر خود ترانزیستور معیارمون باشه ، طبیعتا حدود فرکانس قطع بالاش به بعد رو می تونیم بگیم فرکانس بالا.
این ترانزیستور معمولی ها فکر کنم در حد چند KHz می تونن تقویت کنن ، اما پهنای باند رو در حد Mhz فکر می کنم در دیتاشیتشون نوشته شده.
توی آز الک 3 این فرکانس قطع ها رو پیدا می کنید.

نقل قول: اینو یکم توضیح بدید
ببینید برای اینکه برید سفر نیاز به ماشین دارید ، حالا چه سواری چه عمومی.
حالا ما یه مکان رو برای مقصد انتخاب می کنیم ( نیاز به محدودیت ) مثلا مقصد در جنوب کشور هست ، خوب ماشینی که بایستی انتخاب کنید باید کولر دار باشه و شیشه ها کمی دودی و ... ( این محدودیت ها ما رو می برهه به سمت یک انتخاب مناسب )
برای ترانزیستور و ... هم به همین صورت ، بسته به کاربرد خاص ، صنعتی ، نظامی ، برای یک مدار مشابه ، از قطعات مختلفی استفاده می شه. توی کار صنعتی ، هزینه ی پایین مد نظر هست ، توی کار نظامی یه قطعه در شرایط دمایی بالا و ... مد نظر هست که در هر شرایطی بتونه کار کنه.
جدا از اینها ، دما و فرکانس کاری ، دامنه ی ولتاژ ، میزان آمپراژ و وات مصرفی همگی مهم هستن و برای انتخاب المان ها باید روشون تامل کرد.

نقل قول: منظورتون از کارهای معمولی چیه؟مثال بزنید
چرادر این موارد bc107 , 2n2222 مناسبند؟در واقع چه چیزایی باعث شده تا به عنوان سوئیچ ازشون استفاده بشه؟آیا همینا برای تقویت خوب نیستند؟
بطور کلی وقتی یه ترانزیستور داریم چجوری بفهمیم برای تقویت بهتره یا سوئیچ؟
وقتی می خواید یه رله رو با کلید یا یکی از پایه های میکرو قطع و وصل کنید نیاز به یه ترانزیستور هست.
برای بازر و موارد مشابه به همچنین.
یا مثلا با میکرویی کار می کنید که PWM اش جریان زیادی نمی تونه بده و بار رو درایو کنه ، پس یه ترانزیستور می ندازید وسط.
یاهر مورد مشابه دیگه ای.
به طور کلی اینجا نیاز نیست دیتاشیت چک کنیم ، هر ترانزیستور معمولیی که گیرمون اومد استفاده می کنیم ، چون همشون از عهده ی اینکار بر میان.
حالا یه وقت مثلا فرکانس PWM بالا هست ، اینجا می ریم دیتاشیت چک می کنیم برای یه ترانزیستور با پهنای باند مناسب ، و گرمه در فرکانس های بالا یه ترانزیستور معمولی سیگنالمون رو اعوجاجی می کنه.
ترانزیستور 2تا مد دارهه ، معمولی ها همه کاره ان ، یعنی برای هر کار معمولیی می تونید در هر مودی بایاسشون کنید.
بعضی ها رو خاص سوئیچینگ ساختن و در اسمشون هم لحاظ شده. مثلا همون خازن داخلی های ترانزیستور که مقدارشون کم هست رو کمتر کردن و ... در نتیجه پهنای باند زیاد شده ، از ناخالصی های طلا مثلا برای افزایش سرعت استفاده کردن ، طول اتصالات رو کوتاه کردن و چه و چه و چه ... .
اما اکثرا همه کارهه ان.
یه سری ترانزیستور قئرت هم داریم که بتای کمی دارن و معمولا برای مد تقویت کننده گی استفاده دارن.
نقل قول: در چه کاربردی محدودیت فرکانس پیش می یاد؟
در دیتا شیت چه پارامتری مشخص کننده پهنای باندشه؟
بالا توضیح دادم.
پارامترش دقیق خاطرم نیست ، باید یه دیتاشیت نگاه کنم.
اما خودتون یه دید بندازید ، واحدش بر حسب HZ بایستی باشه ، خیلی راحت پیدا می شه.

نقل قول: پس بتا چه کاره است؟؟؟پس چرا دیتاشیت اونو نوشته؟
چجوری سادش میکنید؟
بسته به اینکه از چه مدلی برای ترانزیستور استفاده کنیم ، در محاسباتمون وارد می شه و اگر کاربرد نداشت ، خوب ایجادش نمی کردن. منتها این پارامتر معیار خوبی نیست. چون حساس به دما هست و هر ترانزیستور یه بتایی برای خودش دارهه. پس مسلما سعی می کنیم اثرش رو کمرنگ کنیم.
ساده کردنش ، منظور همون صرف نظر هاست ، بخاطر بزرگ بودنش. در همون رایطه هایی که برای آرایش های مختلف بدست می آوردیم ، همیشه می گفتیم beta+1 و beta هر 2 یکی هستن ، وقتی در مخرج بودن که صورت کوپیک بود ، می گفتیم کل عبارت مقدار کوپیکیه و قابل صرفنظر و ... ( یه ریویوو روی مواردی که قبلا خوندید داشته باشید )

نقل قول: از اونجایی که تقسیم ولتاژ بستگی به نسبت مقاومتها داره(نه مقدار نوعیشان)چرا حتما باید بزرگ باشند؟
یکی از پارامترهایی که در طراحی مهم هست ، میزان تلفات و همون وات مصرفیه یه مدار هست.
ما نیازی به جریان در مقاومت های بایاس سمت بیس نداریم ، خود Ib جریانش نهایتا در حد میلی آمپر می شه.
برای کاهش اثر بتا فقط کافیه جریانی که از مقاومت های بایاس در مدار سلف بایاس می گذرهه ، حدود 10 برابر بیشتر از جریان بایاس خود بیس بشه. اینطوری یه کوچولو خطا داریم ، اما در عوض توان مصرفی مدار رو کم کردیم و کمتر انرژی مصرف می کنه و همون کار رو هم برامون انجام می دهه.
توضیحات طولانی می شه با عدد بگم.
شما برو تو سایت مکتب خونه ، الکترونیک 2 دانشگاه شریف ، این ویدئو رو دانلود کن :
hq-sharif705-9
در دقیقه ی 19:50 اش جوابتون رو می گیرید. کلا خیلی خوب توضیح می دهه ، اگر اساسا مشکل دارید ، می تونید کلش رو دانلود کنید و استفاده کنید.
مشکل طراحی و اینکه از کجا شروع کنید هم کلا مرتفع می شه.
نقل قول: اگه منظورتون مثالهای طراحی هست یه کتاب کاربردی معرفی کنید
باتشکـــــر:)
گفتم که این موارد برای ساخت IC هاست ، به صورت دیسکریت معمولا این کارا رو نمی کنن. اینه که کتاب کاربردی فکر نمی کنم وجود داشته باشه.
شما اگر این ویدئو ها رو ببینی کلی دیدت باز می شه.
خودم موقعی که برای کنکور می خوندم ، با توجه به مثال ها و ... ای که حل می کردم و ... خوب چیزایی دستم اومد ، کتاب سپاهان خوندم ، که کتاب کنکور برای ارشد هست. اما باز می گم ، بحث تقویت آنچنان کاربرد و کیفیتی به صورت دیسکریت ازش در نمی یاد. اما این مفاهیم دیدتون رو نسبت به ترانزیستور باز می کنه ، دید عملی هم داشته باشید خیلی خوشبحالتون می شه.
اگر دقدقه تون کار عملی هست ، روی درس هایی مثل تکنیک پالس بایستی مانور بدید که بحث سوئیچینگ هست و نه تقویت.
پس همون ویدئو رو چک کنید ، یه مدار از صفر خودش طراحی می کنه همراه با توضیحاتی به مراتب بهتر از من.

موفق باشید.
با سلام:
1.برای طراحی تقویت کننده C.E خود بایاس.میدونم که باید کاری کرد که اثر بتا کم بشه ولی برای این کار یه بار باید مقدار بتا رو بدونیم تا با انتخاب صحیح ماومتها اثرشو کم کنیم.بعد تو دیتا شیت که نگاه میکنم به ازای تعدادی نقاط کار مشخص .بتا هم مشخص شده در حالی که احتمال داره که نقطه کار من در دیتا شیت نباشه.حالا چجوری میشه بتا رو مشخص کرد؟
لطفا آزمایش عملی تشخیص بتا رو هم بگید؟

2.معیار تشخیص Ic چیه؟(برای تحلیل DC میخام)

3.آیا برای طراحی اول باید بدون توجه به بهره ای که میخواهیم تحلیل DC کنیم؟ یا توی تحلیل DC باید بهره مورد نظر رو هم لحاظ کنیم؟چجوری؟

با تشکر
امیدوارم ویدئو ای رو که توصیه کردم دیده باشید!

1. مقدار حدودی beta برای طراحی کفایت می کنه ، یعنی در دیتاشیت مقدار typical رو در نظر می گیرید و طراحیتون بر این مبنی صورت می گیرهه. حالا ممکنه beta ی واقعی ترانزیستور شما 50 تا بالا پایین باشه! هیچ اشکالی ندارهه ، وقتی با اون تکنیک که قبلا اشارهه کردم و در ویدئو هم مفسل توضیح می دهه عمل کنید ، خطای ایجاد شده در حد معقولی هست و خروجی مطلوب.
فرض کنید می خواید خط تولید راه بندازید ، دونه دونه که نمی تونید Beta هر ترانزیستور رو حساب کنید!
با توجه به توضیحات بالا بایستی عمل کنید.
_ Beta وابسته به دماست ، تو Net سرچ بزنید ببینید با چه معیارهایی Beta رو بدست می یارن ، به صورت معمول جریان کلکتور تقسیم به جریان بیس می شه Beta ، بعضی مولتی متر ها هم این قابلیت رو دارن. خودم تا حالا نیاز نداشتم و پی اش نبودم.

2. منظورتون رو دقیق متوجه نشدم ، در مد تقویت ولتاژ ، جریان زیاد مهم نیست ، چون یه سطح ولتاژ می خوایم بسازیم ، در مد تقویت جریان یا امپدانس انتقالی جریان هم مهم هست. باز می گم ، بستگی به هدف طراحی دارهه.
برای نقطه کار هم بسته به هدفی که داریم ( برای مدار CE مثلا ) ، ماکسیمم سوئینگ؟ یا بیشترین بهرهه ی ولتاژ؟ یا بایاس برای سوئیچینگ؟ یا ...؟
نقطه کار رو در ناحیه ی مناسب در نظر می گیریم. برای ماکسیمم سوئینگ طبیعتا باید نقطه کار وسط خط بار باشه و برای سوئیچینگ در نزدیکی یکی از نواحی قطع و ...
و یکی از پارامترهای نقطه ی کار همین IC هست.

3. بعد از بدست آوردن تسلط نسبی روی مباحث ، خودکار روش های خاص خودتون رو می تونید بسازید.
حدود بهره ی خیلی از مدار ها رو می شه با نگاه کردن بهشون تا حدودی حدس زد.
بهره در تحلیل AC بدست می یاد و جزء پارامترهای DC نیست. اما با توجه به ورودی سیگنال و رنجش ، می شه نقطه ی کار رو مناسبتر تعیین کرد تا طراحی معقولتر شه. رابطه ی مستقیمی بینشون نیست ، برای این منظور باید مدار در چند حالت تحلیل بشه. با مقادیر پایه ی متفاوت . باز بستگی به هدف دارهه ، شاید خیلی ملاحظات در طراحیمون نیاز نباشه ، در این صورت کار راحت ترهه ...

زمینه ی کاری منم دیجیتال هست ، مواردی که می گم چیزایی هست که از مباحث آنالوگ به یاد دارم. پس در گرفتن اطلاعات دقت کنید :)

موفق باشید.
صفحه‌ها: 1 2