[Protected page] انتقال سريع به... ----------------------------- ادبيات و نويسندگی موسيقی هنرهاي نمايشي هنرهای تجسمی باشگاه دانش آموزان باشگاه دانشجويان رفع اشکال وبلاگ نويسان وبلاگ نويسان آقايان خانمها تاريخ و فرهنگ زندگی طنز عمومی مذهبي ورزش بازیهای کامپیوتری برنامه نويسان طراحان وب علم و تکنولوژي كامپيوتر و اينترنت پيشنهادها و انتقادات خانه جستجو در سايت ليست اعضا وبلاگ سایت اتاق گفتگو قوانين سايت عضويت در سايت ورود به سايت خاطرات من و استاد رشته كامپيوتر بازگشت به انجمن برنامه نويسان نويسندهمقاله نام کاربر : vb4u فعال تعداد مقالات ارسالي : 34 تعداد پاسخهاي ارسالي : 134 نوع کاربر : پرشين بلاگ تاريخ عضويت : 17 شهريور 1382 محل سکونت : ايران تعداد جوابها : 8 تعداد بازديدکنندگان : 171 خاطرات من و استاد رشته كامپيوتر سلام. اول از مديريت انجمن معذرت مي خوام كه اين مقاله رو به جاي انجمن طنز توي اين انجمن دادم ولي چون از اصطلاحات تخصصي استفاده كردم، به نظرم انجمن برنامه نويسان بهترين انتخاب بود. ما توي دانشگاه يه استاد داريم كه كار اصليش پيمانكاريه. البته فوق ليسانس كامپيوتر داره ولي هيچي سرش نمي شه و حرفايي كه مي زنه توي دانشگاه زبانزد خاص و عامه. كافيه فقط يك جلسه سر كلاس اين استاد بيايد تا يك هفته از دلدرد بميريد. چند تا از خاطرات و حرف هايي رو كه از اين به اصطلاح استاده به نظرم جالب مياد رو مي نويسم: 1) يه روز در مورد ASP، سمينار داشتم. در حين صحبتام اين استاده هم كه مي خواست مثلا بگه خيلي بارشه و واسه اينكه كم نياره، هر از چند وقتي در تكميل صحبت هاي من يه چيزي مي پروند. بحث به قسمت اتصال به بانك اطلاعاتي رسيد. گفتم: در آرگومان Data Source، چون كه فعلا بانك اطلاعاتي ما بر روي سرور قرار نداره و فقط قصد آموزش رو دارم، مسير رو به شكل C:\MyDb.mdb ميدم. استاده هم واسه اينكه كم نياره گفت: بله بچه ها، حالا اگه بانك ما رو Server قرار داشت، در آرگومان Data Source به اين شكل عمل مي كنيم و روي تخته نوشت: http://www.MYSITE.com/Data/MyDb.mdb اين موقع بود كه من نتونستم خودم رو كنترل كنم و چنان خنده اي سر دادم كه استاد از شدت ناراحتي سمينار رو تعطيل كرد و … 2) هفته بعد، قرار شد من ادامه سمينارمو بدم. خلاصه آخراي سمينار بود كه استاد ازم خواست در مورد محيط هايي كه مي شه باهاش ASP نوشت صحبت كنم. گفتم: به صورت خيلي ساده مي شه با Notepad ويندوز ASP رو ايجاد كرد ولي نرم افزار محبوبي كه بيشتر مورد استفاده قرار مي گيره، DreamWeaver هست. استاده هم دوباره حس بار علميش گل كرد و گفت: PWS يادت رفت. اين دفعه خيلي سعي كردم جلوي خودم رو بگيرم و نخندم. با هر بدبختي كه بود خودمو جمعو جور كردمو گفتم: استاد، PWS ربطي به محيط برنامه نويسي نداره بلكه نرم افزاريه كه كاري مشابه IIS انجام ميده منتهي وقتي كه ويندوز XP اومد ديگه منسوخ شد. استاد رو ميگي، كارد ميزدي خونش در نميومد. 3) خاطره اي كه تا عمر دارم نه من و نه دوستام هيچ وقت اونو فراموش نمي كنيم و هميشه از اون ياد مي كنيم اينه كه: يه روز توي سايت بوديم و استاد داشت با ويندوز ور مي رفت ما هم سرمون توي كار خودمون بودو هركي يه كاري مي كرد. يه دفعه صداي بلند استاد فضاي ساكت سايت رو شكست. اول فكر كرديم كه استادمون مثل ارشميدس يه چيزي اختراع كرده ولي استاد با صداي بلند گفت: بچه ها فهميدم… آخر فهميدم كه ويندوز رو با چي ساختن… بچه ها ازش پرسيدن: استاد با چي؟؟؟: گفت: با ويژوال بيسيك…!!! اين موقع بود كه سقف سايت از صداي شليك خنده بچه ها ريخت. بعدا يه روز من از استاده پرسيدم كه دليلش واسه اين حرفش چيه؟؟؟ گفت: آخه ويژوال بيسيك يه قسمت داره كه ميشه باهاش منوهاي ويندوز رو ساخت!!! موفق باشيد. بهروز ;) ;) ;) ;) تاريخ: 2 خرداد 1383 اين مقاله را براي دوستان خود بفرستيد نام کاربر : tiva-afzarsoft فعال تعداد مقالات ارسالي : 35 تعداد پاسخهاي ارسالي : 218 نوع کاربر : پرشين بلاگ تاريخ عضويت : 14 شهريور 1382 محل سکونت : ايران پاسخ: خاطرات من و استاد رشته كامپيوتر بسيار عالي تاريخ: 2 خرداد 1383 نام کاربر : vahid216 فعال تعداد مقالات ارسالي : 40 تعداد پاسخهاي ارسالي : 192 نوع کاربر : پرشين بلاگ تاريخ عضويت : 25 ارديبهشت 1383 محل سکونت : ايران (تهران) پاسخ: خاطرات من و استاد رشته كامپيوتر با حال بود ولی من شنيدم با سی نوشتن استادتون به شوخی گفته يا نه يا اصلا ترکه #lol# #lol# تاريخ: 3 خرداد 1383 نام کاربر : maryam45 عضو جديد تعداد مقالات ارسالي : 3 تعداد پاسخهاي ارسالي : 5 نوع کاربر : پرشين تاک تاريخ عضويت : 14 ارديبهشت 1383 محل سکونت : ايران پاسخ: خاطرات من و استاد رشته كامپيوتر عالی بود .....ولی ظاهرا اين استاد شما با بعضيها نسبت قوم و خويش دارد!!!!!!!!!!! D: :E اميدوارم بقيه خاطرات اين استاد رو هم بنويسيد تاريخ: 4 خرداد 1383 نام کاربر : zed-israel فعال تعداد مقالات ارسالي : 41 تعداد پاسخهاي ارسالي : 248 نوع کاربر : پرشين بلاگ تاريخ عضويت : 2 ارديبهشت 1383 محل سکونت : ايران پاسخ: خاطرات من و استاد رشته كامپيوتر امیدوارم باز هم بنویسی تاريخ: 5 خرداد 1383 نام کاربر : vbasic6 نيمه ماهر تعداد مقالات ارسالي : 50 تعداد پاسخهاي ارسالي : 369 نوع کاربر : پرشين بلاگ تاريخ عضويت : 26 مهر 1382 محل سکونت : " پاسخ: خاطرات من و استاد رشته كامپيوتر #lol# این استاده رو ورش دار بيارش اينجا عضوش کن يکم حال کنيم #lol# #lol# -مهرزاد تاريخ: 5 خرداد 1383 نام کاربر : vb4u فعال تعداد مقالات ارسالي : 34 تعداد پاسخهاي ارسالي : 134 نوع کاربر : پرشين بلاگ تاريخ عضويت : 17 شهريور 1382 محل سکونت : ايران پاسخ: خاطرات من و استاد رشته كامپيوتر سلام به همه. مرسی از لطفی که به من داشتيد. اتفاقا امروز با استاده کلاس دارم و قراره که ADO.NET و ASP.NET یاد بده. آقا امروز کلاس خندست. جاتون خالی #lol# #lol# #lol# #lol# به زودی بقیه خاطراتم تعریف می کنم. باییییییییییییی بهروز ;) ;) ;) ;) تاريخ: 6 خرداد 1383 نام کاربر : vahidmashmoolie عضو جديد تعداد مقالات ارسالي : 1 تعداد پاسخهاي ارسالي : 11 نوع کاربر : پرشين بلاگ تاريخ عضويت : 12 خرداد 1383 محل سکونت : ايران پاسخ: خاطرات من و استاد رشته كامپيوتر سلام . من به اين قضيه از يک جهت ديگه نگاه می کنم . هر چی باشه اون آقا استاد شما بوده و خوب ما که همه شاگردهای امام علی هستيم اين مساله را می دونيم که اگه کسی (معلمی) حتی يک حرف بهمون ياد بده ما بنده اون می شيم . بهتره راجع به استادت يک جور ديگه فکر کنی . ببين من دانشگاه رو تموم کردم . استادهای خوبی هم نداشتم ولی العان در حسرت هستم که يک ساعت حتی با بدترين استادمون کلاس داشته باشم . ای کاش می شد ولی خوب ديگه عمر گذشته . سعی کن زياد پشت سر استادت حرف نزنی . ولی اين رو هم قبول دارم که بعضی از استادها يکمی هی .... ولی بهر حال استاد هستند . به اميد موفقيت شما و استادتان . تاريخ: 13 خرداد 1383 نام کاربر : elhammorghabi عضو جديد تعداد مقالات ارسالي : 1 تعداد پاسخهاي ارسالي : 1 نوع کاربر : پرشين تاک تاريخ عضويت : 31 مرداد 1383 محل سکونت : ايران پاسخ: خاطرات من و استاد رشته كامپيوتر چقدر این بابا کیه اینجا خالی بنده و جفنگ می گه! ببخشید ها! این عقده داره! هیچ استادی این اشتباهات رو نمی کنه! اونم استاد دانشگاه... برو یه داستانی بگو یکی قبول کنه اینقدر چرت و پرت نگو. ممنون. تاريخ: 31 مرداد 1383 در حال مشاهده 1 - 8 پاسخ از 8 پاسخ موجود!!